بسمه تعالی
فکر می کنم همه خوانندگان گرای صفر، سید حمید رضا برقعی را بشناسند.
از دو سه سال پیش که کلیپ شعرخوانی اش در محضر رهبر، گوشی به گوشی! می گشت؛ اسمش هم به عنوان رویش مبارکی دیگر در زمینه شعر آئینی، سر زبان ها افتاد. در آن دیدار شعر زیبایی با مطلع «با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد» خوانده بود که مورد تحسین مکرر حضرت آقا قرار گرفت و خدا وکیلی بنده که قبل از انتشار این کلیپ، همین شعر را در مجله دیده بودم گول یکی از دوستان را خوردم که می گفت شعر مذکور مال قیصر امین پور خودمان است.
گذشت تا اینکه سوزن بان عزیز در روز ولادت بانوی دو عالم (س)، برایم بند «نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد» را پیامک کرد. من آن موقع مست و خمار پیامک، نفهمیدم که متن کامل این شعر در کتاب «طوفان واژه ها»ی سید حمید رضا که به تازگی آن را خریده بودم آمده است.
و این هنر اصیل است ... این شعر اصیل است که سیال و جاری است و بی مدد این و آن هم مخاطبش را پیدا می کند. (البته سلب مسئولیت نمی کنم از خودمان، در این روزگار که عمده ی بوق و کرناها در اختیار جبهه حق نیست! این بحث را ان شاء الله در فرصتی دیگر باز می کنم.)
سید حمید رضای برقعی را بسیار دوست می دارم. راستش شرم دارم که خودم را اهل حرف می بینم و دیگرانی چون ایشان را بی کمترین ادعا اهل اخلاص و عمل.
همان شعر را می آورم که یک بندش را سوزن بان برایم پیامک کرد ...
بی گریه نمی شود خواندش ... دل ما (من) هر چقدر هم از گناه سیاه و سخت باشد باز هم تاب طوفان این واژه ها را ندارد؛ ... می شکنم در شکن زلف یار ... هیچ نمی توانم بگویم جز اینکه این سید جوان و «مربع ترکیب» های خیره کننده اش را تحت عنایات خاص اهل بیت علیهم السلام می بینم.
شعر زیبای آقای سید حمید رضا برقعی را از کتاب «طوفان واژه ها» برایتان می نویسم:
* * *
دو رکعت نشسته
شنیده می شود از آسمان صدایی که ...
کشیده شعر مرا باز هم به جایی که ...
نبود هیچ کسی جز خدا، خدایی که ...
نوشت نام تو را، نام آشنایی که ...
پس از نوشتن آن آسمان تبسم کرد
و از شنیدنش افلاک دست و پا گم کرد
نوشت فاطمه، شاعر زبانش الکن شد
نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد
نوشت فاطمه تکلیف نور روشن شد
دلیل خلق زمین و زمان معین شد
نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته ست
غزل، قصیده نابی که در ازل گفته ست
نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد
ز درک خاک مقام فراتری دارد
خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد
درون خانه بهشت معطری دارد
پدر همیشه کنارت حضور گرمی داشت
برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت
چرا که روی زمین واژه ی وزینی نیست
و شان وصف تو اوصاف اینچنینی نیست
و جای صحبت این شاعر زمینی نیست
و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست
خدا فراتر از این واژه ها کشیده تو را
گمان کنم که تو را، اصلا آفریده تو را
که گرد چادر تو آسمان طواف کند
و زیر سایه آن کعبه اعتکاف کند
ملک ببیند و آنگاه اعتراف کند
که این شکوه جهان را پر از عفاف کند
کتاب زندگی ات را مرور باید کرد
مرور کوثر و تطهیر و نور باید کرد
در آن زمان که دل از روزگار دلخور بود
و وصف مردمش الهاکم التکاثر بود
درون خانه ی تو نان فقر آجر بود
شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود
بهشت عالم بالا برایت آماده است
حصیر خانه مولا به پایت افتاده است
به حکم عشق بنا شد در آسمان علی
علی از آن تو باشد، تو هم از آن علی
چه عاشقانه همه عمر، مهربان علی
به نان خشک علی ساختی ... به جان علی
از آسمان نگاهت ستاره می خواهم
اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم
به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم
کنار عشق دو رکعت نشسته بنویسم
شکسته آمده ام تا شکسته بنویسم
و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم
به شعر از نفس افتاده جان تازه بده
و مادری کن و این بار هم اجازه بده
به افتخار بگوییم که از تبار توایم
هنوز هم که هنوز است بیقرار توایم
اگر چه ما همه در حسرت مزار توایم
کنار حضرت معصومه (س) در کنار توایم
فضای سینه پر از عشق بی کرانه ی توست
«کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست»
شکوه وصف تو را این قلم چه می فهمد
وجود داشتنت را عدم چه می فهمد
دل سیاه، صفای حرم چه می فهمد
حضور مادری ات را شلمچه می فهمد
شده ست نام تو سربند هر جوان شهید
تبسم تو تسلای مادران شهید
<ملتمس دعا>
یاحق